برخورد ما، برخورد مکتبي است


برخورد ما، برخورد مکتبي است

ما بايد در صدور انقلابمان به جهان کوشش کنيم و تفکر اينکه ما انقلابمان را صادر نمي‌کنيم کنار بگذاريم، زيرا اسلام بين کشورهاي مسلمان فرقي قائل نمي‌باشد و پشتيبان تمام مستضعفين جهان است از طرفي ديگر تمام قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها کمر به نابودي‌مان بسته‌اند و اگر ما در محيطي در بسته بمانيم قطعا با شکست مواجه خواهيم شد. ما بايد حسابمان را صريحا با قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها يکسره کنيم و به آنها نشان دهيم که با تمام گرفتاري‌هاي مشقت‌باري که داريم، با جهان برخوردي مکتبي مي‌نمائيم.
صحيفه نور - ج 12 - ص 19

 

دلایل عدم استجابت دعا از دیدگاه حضرت علی (ع)


كسى نزد اميرمؤ منان على (عليه السلام) از عدم استجابت دعايش شكايت كرد و گفت با اينكه خداوند فرموده دعا كنيد من اجابت مى كنم ، چرا ما دعا مى كنيم و به اجابت نمى رسد ؟!

امام در پاسخ فرمود: قلب و فكر شما در هشت چيز خيانت كرده لذا دعايتان مستجاب نمى شود:

1- شما خدا را شناخته ايد اما حق او را ادا نكرده ايد، بهمين دليل شناخت شما سودى بحالتان نداشته.

2- شما به فرستاده او ايمان آورده ايد سپس با سنتش به مخالفت برخاسته ايد ثمره ايمان شما كجا است؟

3- كتاب او را خوانده ايد ولى به آن عمل نكرده ايد، گفتيد شنيديم و اطاعت كرديم سپس به مخالفت برخاستيد.

4- شما مى گوئيد از مجازات و كيفر خدا مى ترسيد، اما همواره كارهائى مى كنيد كه شما را به آن نزديك مى سازد ...

5- مى گوئيد به پاداش الهى علاقه داريد اما همواره كارى انجام مى دهيد كه شما را از آن دور مى سازد ...

6- نعمت خدا را مى خوريد و حق شكر او را ادا نمى كنيد.

7- به شما دستور داده دشمن شيطان باشيد (و شما طرح دوستى با او مى ريزيد) ادعاى دشمنى با شيطان داريد اما عملا با او مخالفت نمى كنيد.

8- شما عيوب مردم را نصب العين خود ساخته و عيوب خود را پشت سر افكنده ايد .. . با اين حال چگونه انتظار داريد دعايتان به اجابت برسد؟ در حالى كه خودتان درهاى آنرا بسته ايد؟ تقوا پيشه كنيد، اعمال خويش را اصلاح نمائيد امر به معروف و نهى از منكر كنيد تا دعاى شما به اجابت برسد.

امام علی (ع) : دعا كننده بدون عمل و تلاش مانند تيرانداز بدون زه است.(نهج البلاغه حكمت )337

شرح حدیث امام حسین (ع) توسط استاد فقید اخلاق آیت الله تهرانی

 

قالَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ عَلَیه السَّلامُ: مالُکَ اِن لَم یَکُن لَکَ کُنتَ لَهُ مُنفِقاً فَلا تُنفِقهُ بَعدَکَ فَیَکُن ذخیرَهً لِغَیرِکَ وَ تَکُونُ اَنتَ المُطالَبَ بِهِ، اَلمَأخُوذَ بِحِسابِهِ اِعلَم اَنَّکَ لاتَبقی لَهُ وَ لایَبقی عَلَیکَ فَکُلهُ قَبلَ اَن یَاکُلَکَ؛ ترجمه حدیث: حضرت امام حسین علیه السلام فرمودند: مال و اموال تو اگر برای تو و به نفع تو نباشد، باید آن را انفاق کنی؛ چون آن اموال را بعد از مرگ خودت نمی­توانی انفاق کنی و برای دیگران می­شود؛ در نتیجه در رابطه با آن مال و آن کسی که آن مال را برای او گذاشته‌ای از تو حساب می­کشند و مطالبه می­کنند. بدان که تو به خاطر اموالت نمی­مانی و اموال تو هم برای تو نمی­ماند، پس قبل از آن که مال تو، تو را بخورد تو آن را بخور.

 

مال را فدای خودت بکن، قبل از آن که تو فدای آن شوی

 

شرح حدیث: اگر مال انسان به نفع انسان نباشد، باید آن را از خودش جدا کند؛ یعنی انفاق کند. اگر نفع و سود، جنبه مالی داشته باشد، بهره­گیری از امور مادی لازم است مانند خوراک، پوشاک، مسکن و... که تمام اینها ابزاری است برای رسیدن انسان به خداوند. اما اگر نمی توانی بهره و سود واقعی ببری یعنی بعد از مرگ تو و در مسیر برزخ و قیامت برایت کارسازی ندارد، انفاق کن. آن هم در راه خداوند، زیرا ذخیره می‌شود برای تو و اگراین کار را نکردی، ذخیره می‌شود برای بعد از تو و دیگر از اختیارت خارج می شود. وارثان و دیگران از آن بهره می برند ولی تو درباره­ آن مسئول هستی و مورد سؤال قرار می­گیری که مال را از کجا آوردی؟ نه چه مقدار آورده ای؟ در چه راهی خرج کردی؟ و برای چه کسانی گذاشتی؟

 

ممکن است به خاطر آن مال تو را عذاب کنند و لی ورثه تو را به خاطر خرج درست و انفاق همان مال به بهشت ببرند و تو پشیمان ترین افراد خواهی بود. اگر انسان می داند ورثه او نااهل بوده و ممکن است مالی را که برای او به ارث گذاشته است در راه غیرالهی و ناثواب خرج کند بداند که حساب آن مال را از او خواهند کشید. حالا چه باید کرد؟ مال را فدای خودت بکن، قبل از آن که تو فدای آن شوی. آن امور مادی که در دنیا بهره­ای از آن ندارم باید فدای من شود نه من فدای او بشوم. منظور این نیست که انسان مال نداشته باشد، بلکه نحوه بهره گیری مهم است که مال را فدای ایمان، اعتقاد و... خود بکن (بحار الانوار، جلد 75 ، صفحه 128).

 

نصیحت لقمان به فرزندش

سفارش حضرت لقمان به فرزندش:

دو چيز را فراموش‌کن: 1- به کسي که نيکي کردي

2- کسي که به تو بدي کرد.

دوچيز را هرگز فراموش مکن: 1-خدا 2-مرگ

درمکتب امام


بسيجيان جهان اسلام، خواب راحت را از جهانخوران خواهند گرفت!

ابرقدرت‌ها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خميني يکه و تنها هم بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت‌پرستي است ادامه مي‌دهد و به ياري خدا در کنار بسيجيان جهان اسلام، اين پابرهنه‌هاي مغضوب ديکتاتورها، خواب راحت را از ديدگان جهانخواران و سرسپردگاني که به ستم و ظلم خويشتن اصرار مي‌نمايند سلب خواهد کرد. صحيفه نور - ج 20 - ص


ما در برابر باج‌خواهي آمريکا مي‌ايستيم!
ما با تمام وجود از گسترش باج‌خواهي و مصونيت کارگزاران آمريکايي- حتي اگر با مبارزه قهرآميز هم شده باشد- جلوگيري مي‌کنيم. انشاءالله ما نخواهيم گذاشت از کعبه و حج، اين منبر بزرگي که بر بلنداي بام انسانيت بايد صداي مظلومان را به همه عالم منعکس سازد و آواي توحيد را طنين اندازد، صداي سازش با آمريکا و شوروي و کفر و شرک نواخته شود. و از خدا مي‌خواهيم که اين قدرت را به ما ارزاني دارد که نه تنها از کعبه مسلمين که از کليساهاي جهان نيز ناقوس مرگ آمريکا و شوروي را به صدا درآوريم.
صحيفه نور- ج 20 -ص 232

 


 شيطان لعين به رسول خدا(ص) عرض کرد: طاقت ديدن 6 خصلت از بني‌آدم را ندارم:


1- وقتي به هم مي‌رسند سلام مي‌کنند
2- مصافحه مي‌کنند
3- براي هر کاري ان‌شاءالله مي‌گويند
4- از گناه خود استغفار مي‌کنند
5- هر کاري را با بسم‌الله شروع مي‌کنند
6
- وقتي نام شما را (پيامبرخدا(ص)) مي‌شنوند صلوات مي‌فرستند

قرآن و روش تربيت ارزش‌ها


قرآن داستاني نقل مي‌کند که عده‌اي از بني‌اسرائيل به پيغمبرشان گفتند: اين دشمنان ما را اذيت کردند، اموالمان را گرفتند و ما را از خانه‌ها بيرون کردند. از خدا بخواه رئيسي براي ما معين کند تا برويم بجنگيم و حقوقمان را از اينها بگيريم. ببينيد در اين داستان خداوند روي چه تکيه مي‌کند؟ اول وقتي از پيغمبرشان درخواست مي‌کنند، مي‌گويد آيا اگر خدا فرماندهي برايتان تعيين کرد حرف او را گوش مي‌کنيد؟ گفتند: وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَآئِنَا (بقره، 246)؛ ما! چرا گوش نکنيم؟! ما گرفتار هستيم، چاره‌اي نداريم. از آنها قول گرفت که وقتي خدا برايتان رئيس تعيين مي‌کند حرفش را گوش کنيد. بهانه در نياوريد که اين جوان است يا پير است و  چنين چنان يا از فلان فاميل است. اينها را کنار بگذاريد. اگر خدا برايتان تعيين کرد بگوييد بر چشم. وقتي قول گرفت، گفت: إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا (همان،‌247).حالا که قول داديد، خدا رئيس شما را طالوت تعيين کرد. در همان قدم اول گفتند: أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا؛ آقاي طالوت چه کسي باشند که بر ما حکومت کنند؟! وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ؛ يک آدم فقير آسمان‌جل مي‌خواهد رئيس ما بشود؟! از کجا ايشان حق دارد؟ گفت: مگر نگفتيد هر چه خدا تعيين کرد قبول مي‌‌کنيم؟ بالاخره درماندند و با رودربايستي پذيرفتند و بنا شد که آموزش داده بشوند و آماده بشوند و با صف‌آرايي بروند به جنگ جالوت و سپاهيان او. وقتي حرکت کردند، سر راهشان نهر آبي بود. طالوت گفت من فرمانده شما هستم، شما قول داديد اطاعت کنيد. از اين آب حق نداريد استفاده کنيد، فقط به اندازه يک مشت مي‌توانيد استفاده کنيد: إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ. آيا اين فنون نظامي است که قرآن درس مي‌دهد؟! در اين قضيه چه مي‌خواهد بگويد؟ عده قليلي از آنها که انسان‌هاي وظيفه‌شناسي بودند و مردانه سر قولشان ايستاده بودند يا اصلا آب نخوردند يا فقط يک مشت آب نوشيدند و رفتند، ولي بقيه ريختند روي نهر. گفتند اين حرف‌ها چيست؟ ما فردا مي‌خواهيم برويم بجنگيم، تشنه که نمي‌شود به جنگ رفت، اين حرف‌ها چيست که اين بنده خدا مي‌زند؟ ما گفتيم اين به درد رياست نمي‌خورد و آب را خوردند. وقتي در ميدان وارد شدند گفتند: لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنودِهِ (همان، 249)؛ ما طاقت اين سپاه عظيم را نداريم. اين ‌را آنهايي که آب خورده بودند گفتند. آن چند نفري که آب نخورده بودند، گفتند: كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ. آن خودداري از آب‌ ‌خوردن، در سايه اطاعت فرمانده‌اي که خدا تعيين کرده بود، چنين قدرت روحي به آنها داد. قرآن از بيان اين داستان چه مي‌خواهد بگويد؟ چرا از ميان اين همه انبيا و اوليا و اقوام گذشته گشته است و قصه طالوت و جالوت را براي ما آورده؟! از بين همه خصوصياتش هم اين را آورده که فقط چند نفر حاضر شدند حرف فرمانده را گوش کنند و همين‌ها پيروز شدند. ما چند بار درباره اين داستان در قرآن فکر کرده‌ايم و چه وقت آمده‌ايم از آن براي کارهايمان استفاده کنيم؟ قصه‌اي بوده که آيات آن را خوانده‌ايم، توجه هم نکرده‌ايم که اصلا چه مي‌خواهد بگويد. مثل خيلي چيزهاي ديگر. ولي اين بهترين درس سازندگي است. بهترين درس مقاومت است. قرآن دارد فرهنگ مقاومت را ريشه‌يابي مي‌کند. اگر پيروزي مي‌خواهيد بايد صبور باشيد، بايد مقاوم باشيد، بايد پا روي نفس بگذاريد؛ انساني که تابع هواي نفس شد و هر چه خواست خورد و هر کار خواست کرد و هر چه خواست گوش کرد پيروز نمي‌شود. نمونه عيني‌اش در جنگ هشت ساله خودمان، در جنگ 33 روزه لبنان و در جنگ هشت روز غزه. آنهايي پيروز شدند که اهل مقاومت بودند. اين نمونه عيني اين داستان بعد از 1400سال است. چگونه بايد اين ارزش را، ارزش مقاومت را در افراد نهادينه کرد؟ يکي از راه‌هايش همين داستان است. قرآن هم، داستان مي‌گويد. براي چه مي‌گويد؟ براي اينکه من و شما با اين ارزش‌ها تربيت بشويم، بفهميم بايد سختي کشيد تا بتوان بر دشمن پيروز شد.

نازپرورده تنعم نبرد راه به دوست     عاشقي شيوه مردان بلاکش باشد

 اگر مي‌خواهيد ترقي کنيد، اگر مي‌خواهيد به جايي برسيد، بايد خودتان را براي تحمل سختي‌ها آماده کنيد. روي تشک پر قو و بالش فلان، اين پيروزي‌ها حاصل نمي‌شود. بايد اين‌گونه تربيت بشويد تا عادت کنيد به اينکه براي خدا سختي‌ها را تحمل کنيد. آن وقت موفق مي‌شويد و الا تا يک سختي پيش آمد مي‌گوييد: نه؛ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ؛ رختخواب نيست، پر قو آماده نيست، ما نمي‌توانيم برويم. آيا بچه‌هايي که در هشت سال دفاع مقدس پيروز شدند همين طور بودند؟! گاهي اتفاق مي‌افتاد سه شبانه روز خواب به چشمشان راه پيدا نمي‌کرد، در کوه‌‌ها، در برف و يخ، در صحراهاي سوزان براي اينها فرقي نمي‌کرد، عاشق بودند. عاشقي شيوه مردان بلاکش باشد.

خاطرات جنگ و تربيت ارزش‌ها

يکي از شيوه‌هاي درس تربيت ارزش‌‌ها همين بيان داستان‌هاست. براي ما، بيان داستان‌هاي جبهه است. اينکه مقام معظم رهبري تأکيد دارند اين داستان‌ها را بنويسيد، منتشر کنيد و فراموش نشود، براي اين است ‌که خود اينها آموزنده است. همين داستان‌هاست که انسان‌هاي نسل ديگري را مي‌سازد و مي‌‌پروراند. براي توده‌هاي مردم، بخصوص جوان‌ها، مسأله الگو بسيار نقش اساسي دارد. ولي اين مقدار کافي نيست. شما بايد استدلال‌هاي عقلي هم داشته باشيد. بايد تزکيه روح داشته باشيد. بايد اهل عبادت باشيد. رابطه‌تان را با خدا بايد تقويت کنيد. مگر نه اين بود که اصل ارزش‌ها ارتباط با خدا بود. مگر نه اين است که همه اين جنگ‌ها و کشتارها و گرفتاري‌ها براي اين است که کاري بکنيم که به خدا نزديک بشويم. آن وقت چگونه ممکن است کسي اهل اين هدف باشد ولي نماز صبحش قضا بشود؟ مگر يک چنين چيزي مي‌شود؟ چنين کسي شب تا صبح را از عبادت کردن، از قرآن خواندن، از نماز و از سجده سير نمي‌شود. انسان بايد برنامه‌هاي عبادي داشته باشد، انس خودش را با خدا بايد حفظ کند. چه کند تا آن طوري بشود؟ مقدمه‌اش بايد خداشناس بشود، بداند خدا يعني چه؟ خدا چه‌کاره است؟ چه رابطه‌اي با ما دارد؟ آيا آن خدا بالاي عرش خودش خدايي مي‌کند و ما هم براي خودمان زندگي مي‌کنيم، نه او با ما کاري دارد، نه ما با او؟ يک بار عالَم را کوک کرده و راه افتاده و عالم دارد کار خودش را مي‌کند و ديگر کاري به عالم ندارد؟ آيا خدا اين طور است يا خداي اسلام اين طور نيست: كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ (الرحمن، 290) مي‌گويد وقتي مي‌خواهي بگويي من اين کار را فردا مي‌کنم، اگر تصميمي مي‌خواهي بگيري، همان وقت در فکر داشته باش که اگر خدا بخواهد اين کار را انجام مي‌دهم و الا تصميم‌ من عملي نمي‌شود و مقدماتش فراهم نمي‌شود: لَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا * إِلَّا أَن يَشَاء اللَّه (کهف، 23-24). هر آن توجه به او داشته باش، اعتماد به او داشته باش. براي اين قبلا بايد شناختي نسبت به خدا داشته باشد، رابطه انسان با خدا برايش تعريف شده باشد. اين همه رواياتي که در فضيلت علم و معرفت و شناخت صفات خدا هست براي همين است، زيربنا اينهاست. اگر شناخت صحيحي بود و براساس آن، برنامه‌هاي خودسازي براي ارتباط با خدا بود، آن وقت اين نتايج هم بر آن  مترتب خواهد شد. نه اينکه آنها را بخواهيم براي اين نتايج. اشتباه نشود. قرآن نمي‌گويد خدا را بشناسيد، عبادت داشته باشيد، تا در جنگتان پيروز بشويد، آن وقت بنشينيد زندگي راحت داشته باشيد! در اين صورت، باز هدف زندگي شد. نه، همه اينها بشود تا انسان‌هاي روي زمين‌ کلا امکان استفاده از قرب خدا را بيشتر پيدا کنند: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ... وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا، (نور، 55). اما کار تمام نشد. هدف فقط امنيت نبود، هدف فقط رفاه نبود، بعد از آن: يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بي‌ شَيْئًا؛ آن هدف نهايي در سايه ارتباط با خدا پيدا مي‌شود. خدا عالم را نيافريد جز براي عبادت. بايد راه عبادت را برگزيد و از خدا در همه شئون زندگي و از جمله در انتخاب رهبر اطاعت کرد:  فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ (هود، 105). در زيارت آل ياسين مي‌خوانيم که «شَقِيَ مَن خالَفَکُم و سَعدَ مَن اَطاعَکُم»؛ سعادت در اطاعت شماست. اگر مي‌خواهيد به سعادت حقيقي برسيد بايد رهبر صحيحي انتخاب کنيد. بعد از اينکه فهميديد رهبري است مرضي خدا، با جان و دل از او اطاعت کنيد. اگر گفت يک مشت آب بيشتر نخوريد، بگوييد به چشم. چون دستور است، چشم. آن وقت خدا شما را کمک مي‌کند. هم خواسته‌هاي دنيايتان تأمين مي‌شود و هم در سايه اين پيروزي‌هايتان جهان بيشتر با اسلام آشنا مي‌شود. بعد کل انسانيت به سعادت اصلي که ارتباط با خداست و قرب به خداست بيشتر نائل مي‌شوند. هدف از اين‌ها باز رفاه خود شما نيست. اين رفاه شما مقدمه است براي اينکه انسانيت بيشتر با خدا آشنا بشود.

سخنراني آيت‌الله مصباح يزدي(دامت بركاته) در همايش تعليم و تربيت ارزش‌ها  ـ 23/9

هفت گروهی که در قیامت زیر سایه ی عرش الهی قرار می گیرند


 رسول الله (صلي الله عليه وآله و سلم) می فرمایند: هفت گروه هستند که در روز قیامت در زیر سایه عرش الهی قرار می گیرند و از گرمای طاقت فرسای آن روز در امان می مانند.

 

اول: حاکم و پیشوای عادل.

 

دوم: جوانی که جوانی خود را در عبادت خدا سپری کرده باشد

 

سوم: مردی که قلبش وابسته به مسجد است وقتی که از مسجد خارج می شود، انتظار می کشد که وقت نماز فرا برسد و به مسجد برگردد (المومن فی المسجد کالسمک فی الماء و المنافق فی المسجد کالطیر فی القفس) مومن در مسجد مانند ماهی در آب باید احساس آرامش کند. اما انسان منافق در مسجد مانند پرنده ای است که در قفس است سعی می کند از قفس آزاد شود. یعنی آرامش ندارد. پس مومن در مسجد آرامش پیدا می کند و دوست دارد که در مسجد باشد و منافق اگر هم به مقتضای زمان به مسجد می آید هر چه زودتر می خواهد از مسجد خارج شود و مسجد برای او مانند زندان است.

 

چهارم: دو نفری که به خاطر خدا با هم دوست شدند، و به خاطر آن نیز از هم جدا شدند.

 

پنجم: فرمودند پنجمین نفری که در روز قیامت در زیر سایه عرش الهی قرار می گیرد و از گرمای طاقت فرسای آن روز در امان می ماند جوانی است که یک زن زیبا او را به فحشا دعوت کند و او در جوابش می گوید من از خدا می ترسم و مرتکب چنین عمل زشتی نمی شود.

 

ششم: فردی که وقتی که خیرات و صدقه می دهد می خواهد که کسی نفهمد، پیامبر فرمودند: وقتی که با دست راستش می دهد دست چپش متوجه نمی شود. یعنی نهایت اخلاص دارد آنچنان اخلاص دارد نمی خواهد بفهمند و از او تعریف کنند که این شخص انفاق می کند.

 

هفتم: شخصی که ذکر و یاد خدا را می کند در خلوت و اشکها از چشمانش سرازیر می شود. اینها هفت نفری هستند که درروز قیامت در زیر سایه عرش الهی قرار می گیرند.

 

فواید دعا در حق امام زمان (عج)

دعا برای حضرت مهدی (عج) دلیل بر اظهار، محبت و دوستی به آن حضرت است و ایشان ذرّیه پیامبر (ص) است و محبت ذرّیه به آن حضرت امر خدا و مزد رسالت پیامبر است.

 

در بیان فواید و خواص دعا کردن برای حضرت مهدی (عج) و طلب ظهورش روایات و اخبار فراوانی رسیده است. در روایات آمده که دعا برای فرج امام زمان باعث طول عمر می شود. در خصوص دعا برای فرج بعد از هر نماز از ائمه(ع) روایاتی آمده است.

 

دعا به آن حضرت نوعی اداء حق ایشان است و از حضرت امیرالمومنین (ع) آمده است که فرمود "ادای حق مومن بهترین اعمال است". پس چون آن حضرت بهترین همه مومنان است اداء حق حضرتش اهم اعمال خیر و افضل آنهاست.

 

دعا در حق حضرت مهدی (عج)، سبب رسیدن شفاعت حضرت رسول صلی الله علیه و آله است. چنانکه از خود آن حضرت روایت شده و از بعضی احادیث استفاده می شود که موجب فائز شدن به شفاعت حضرت صاحب الامر علیه السلام است.

 

همچنین خدا یاری می کند دعا کننده به آن حضرت را، زیرا که دعای به آن حضرت، نوعی از یاری دوست و یاری او یاری خداست و حق تعالی فرموده "خدا البته یاری می فرماید هر کس که او را یاری کند".

 

دعای به آن حضرت دلیل بر اظهار، محبت و دوستی به آن حضرت است و ایشان ذرّیه پیامبر صلی الله علیه و اله است و محبت ذرّیه به آن حضرت امر خدا و مزد رسالت پیامبر است.

 

ثواب دعا عاید همه مومنین و مومنات می شود چون خیر ظهور آن حضرت به همه می رسد. باعث سرور آن حضرت می شود. امام صادق (ع) می فرمایند: هیچ عبادتی نزد خداوند بهتر نیست از مسرور ساختن مومن."

 

دعا در زمان غیبت حضرت مهدی (عج) باعث دفع بلا از شخص می شود. امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف می فرمایند: پس برای ما بسیار دعا کنید. زیرا که فرج و گشایش امور شما در آن است.

 

چون حضرت حجت سلام الله علیه ظهور کنند طلب خون سید الشهدا علیه السلام نمایند پس هر گاه طلب ظهور آن حضرت کنی در ثواب آن عمل شریک خواهی بود. دعا بر آن حضرت باعث نجات از هلاکت در زمان غیبت می شود.

 

شایسته است انسان زیاد دعا کند و هرگز دعا را قطع نکند به چند دلیل:

 

1- دعا خود عبادت و بلکه مغز عبادت است.

 

2- بلایی را که قرار است بر انسان نازل شود و او نمی داند آن را رد می کند.

 

3- وقتی دعایمان زیاد شد، صدایمان در آسمان آشنا می گردد و لذا هنگام نیازمندی محجوب واقع نمی شود.

 

4- وقتی دعا می کنیم بهره و نصیبی از دعای پیامبر را خواهی برد، چون پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است: خداوند بنده ای را که از طلب و حاجتی دارد و بر آن پافشاری کند مورد رحمت خویش قرار می دهد. منبع خبر گزاری مهر

گزیده بیانات رهبر انقلاب درباره وظیفه مردم در انتخابات


گزیده بیانات رهبر انقلاب درباره وظیفه مردم در انتخابات
 


شركت در انتخابات، يك عمل صالح است؛ اين عمل صالح را بايد با شوق و بوقت انجام داد. بسيارى از كارها هست كه زمان آن در يك برهه‌ى خاص است؛ انتخابات رياست جمهورى از اين قبيل است. امروز اگر ما ايرانى‌ها اقدام به انتخاب كرديم، امكانى را براى خود و كشورمان به وجود آورده‌ايم. اگر منِ ايرانى امروز اين عمل صالح را انجام ندهم، اين‌طور نيست كه فردا يا پنج روز ديگر يا ده روز ديگر بشود اين را انجام داد؛ نه، تا چهار سال ديگر اين
عمل صالح قابل انجام دادن نيست