چرا امام حسین

دکتر رجبی دوانی در مصاحبه با خبرنگار فرهنگ نیوز در پاسخ به این سوال که چرا امام حسین(ع) خانواده خود را در این حرکت بزرگ، تاریخ ساز و البته درد ناک با خود همراه داشت اینگونه پاسخ داد:
 خانواده خود را به همراه برد؟
اولین دلیل: حضرت اباعبدالله وقتی دید یزید حرمت حرم الهی و حرم نبوی را نگه نمی دارد و یزید لعنه الله چون در عمل نشان داد که به هیچ مسأله شرعی و اخلاقی پایبند نیست و این دو حرم قداست دارند و کشتار و خونریزی در آنجا حرام و گناه بزرگی است و همچنین یزید حرمت ها را می شکند و بر خلاف آیه صریح قرآن حرمت ماه حرام را نگه نمی دارد و در ماه حرام جنایت می کند و زمانی که بر خلاف سیره نبوی و قرآن،  به راحتی فرمان قتل امام حسین علیه السلام در صورت عدم بیعت صادر می کند از چنین شخصی و دستگاه حکومتی او قطعاً چنین بر می آمد که اگر امام تنها مدینه را ترک می کرد خانواده ایشان توسط حکومت یزیدی دستگیر و به زندان افکنده می شدند.
 
حتی نمونه هم داریم: پدر یزید یعنی معاویه که بسیار سیاستمدارتر و در ظاهر متشرع تر از فرزند خبیثش بود، وقتی که عمرو بن حمق خزاعی آن صحابه بزرگ پیغمبر(ص) و امام علی (ع) می خواست دستگیر کند و او متواری شد همسر این شخص که پیر زنی بود او را دستگیر کرده و به زندان انداختند تا خود را تسلیم کند. بنابراین دستگاه جبار خلافت اموی خیلی برایش ساده بود که با تعرض به خانواده امام حسین (ع) و دستگیری و به زندان انداختن آنها را بخواهد امام حسین (ع) را زیر فشار و اجبار به تسلیم شدن در برابر آنها بکند.
 
دومین دلیل: امام حسین (ع) قصد جنگ نداشت، امام باید فساد و تباهی امت اسلام که با روی کار آمدن یزید نابودی اسلام را ندا می داد برای مردم روشن کند و این موضوع را اصلاح کند. امام حسین (ع) از مدینه خارج شد ولی به سمت عراق نرفت بلکه به سمت مکه  که حرم امن الهی بود رفت. لذا امام حسین (ع) که نمی توانست حتی یک  روز در مدینه باقی بماند 4ماه و 5 روز در مکه ماند و در امنیت بود. به همین دلیل خانواده خود را به مکه آورد تا امنیت برای آنها هم باشد. بنابراین وقتی خود امام مجبور به هجرت شد و دیگر نمی توانست در مدینه بماند و به سوی مکه می رود چون در آن زمان مکه موقعیت استثنایی داشت و زائران از جاهای مختلفی برای زیارت خانه خدا و امام حسین(ع) می آمدند، امام اگر بتواند درمکه ندای خود را به گوش زائران و مجاوران حرم امن الهی برساند، انعکاس بسیار عمیقی خواهد داشت. چون زمانی که این زائران به اوطان خود بر گردند همه پیام و دیدگاه امام را با خود می برند و یک اشاعه بزرگ برای دین اسلام خواهد شد. از این جهت امام مقیم مکه شدند و خانواده هم باید جایی باشد که خود امام علیه السلام هست.
 
زمانی که امام با یزید این حاکم جاعل و غاصب بیعت نمی کند و این خبر به گوش کوفیان می رسد و بعداً مردم کوفه از امام دعوت می کنند تا امام با حضور خود در آنجا پایگاهی برای خود درست کند. البته امام هم با رسیدن هزاران نامه احتیاط می کند و مسلم را برای بررسی و تحقیق به کوفه می فرستد که مسلم ببیند اگر کوفیان همانگونه که که در نامه ها نوشته اند هستند و با او از جانب امام بیعت می کنند به امام نامه بنویسد که امام به سوی کوفه حرکت کند. مسلم هم که برای بیعت به کوفه رفت و استقبال بسیار خوبی از او کردند و حتی بیعت خون بستند که تا آخرین قطره خون در راه امام حسین(ع) خواهیم جنگید. بیعت هم یک تعهد شرعی اخلاقی و سیاسی است. لذا مسلم به امام نامه داد که بشتابید مردم آماده حضور شما هستند و دعوت آنها برای امام حجت شد و تکلیف جدیدی برای امام حسین (ع) بار می شود.
 
امام حسین (ع) رفتن به سوی کوفه  را برای جنگ انتخاب نکرد همانگونه که امام علی (ع) وقتی به خلافت رسید و کوفه را محل خلافت خود قرار داد با خانواده خود به کوفه رفت، امام حسین(ع) هم می خواست با خانواده خود به کوفه بیاید و اگر هم کار به جنگ بکشد حداقل خانواده امام در کوفه تحت حمایت باشند منتهی قضیه کاملا عوض شد. با تغییر موضع کوفیان و عهد شکنی شان و همچنین پیش دستی عبید الله ابن زیاد در ورود به کوفه و ترسی که در بین مردم انداخت، امام که همراه با خانواده قصد ورود و اقامت به کوفه را داشتند در کربلا فرود آمدند و محاصره شدند و قضیه به جنگی نابرابر اتفاق افتاد و آنچیزی شد که نباید می شد.
 
سومین دلیل: هم اینکه: امام حسین (ع) در مدینه در معرض خطر جدی قتل و شهادت قرار داشت. یعنی یزید به فرمانروای مدینه نوشته بود که حسین (ع) را احضار کن و از او بیعت بگیر و اگر بیعت نکرد سر او را به سرعت برای من به شام بفرست.
 
امام چون قصد بیعت کردن نداشت و حتی اگر از سوی یزید هم ملزم به این امر نشده بود، باید به عنوان تکلیف شرعی در برابر این انحطاط  و فسادی که اسلام را به نابودی تهدید می کند بایستد، امام حرکت کرده است. منتهی در معرض قتل است. به طرف مکه می رود. اینجا هر کس اعتقاد به حقیقت راه او دارد وظیفه دارد از حجت خدا دفاع کند. بنابراین خانواده  ایشان برای دفاع از امام زمانشان مرد و زن از ایشان حمایت کردند. حتی بعضی از زنانی که همراه امام بودند حتی به امام هم محرم نبودند. ولی وظیفه دارند چون امام زمانشان در خطر است او را یاری کنند. حتی اگر به قتل و اسارت بیانجامد. آنها باید در معیت امام زمانی که در معرض خبر قتل هست باشد. این هم دلیلی است که نه تنها بانوانی که محرم امام هستند بلکه زنان دیگری که در اوج معرفت و ولایتمداری هستند وظیفه خود می دانند که امام زمانشان را در برابر خطری که او را تهدید می کند تنها نگذارند.
 
البته از همینجا در می بابیم که چه بسیار مردانی که کوتاهی کردند و به تکلیف و وظیفه خود عمل نکردند. بانوان می دانستند که در این موقعیت حساس نباید امام زمان خود را تنها بگذراند. چون وظیفه و تکلیف شرعی خود می دانند. اما گروهی از مردان حتی از خویشان و بستکان امام حسین (ع) حاضر نشدند امام را در این مسیر و در این راه حق همراهی بکنند. طبیعی است وقتی مادری با امام همراه می شود کودکان خود را هم با امام می برند.

شعر: اصلا حسین جنس غمش فرق می‌کند

 اصلاً حسين جنس غمش فرق مي کند

اين راه عشق پيچ و خمش فرق مي کند

اينجا گدا هميشه طلبکار مي شود

اينجا که آمدي کرمش فرق مي کند

شاعر شدم براي سرودن برايشان

اين خانواده، محتشمش فرق مي کند

صد مرده زنده مي شود از ذکر يا حسين

عيساي خانواده دمش فرق مي کند

از نوع ويژگي دعا زير قبه اش

معلوم مي شود حرمش فرق مي کند

تنها نه اينکه جنس غمش جنس ماتمش

حتي سياهي علمش فرق مي کند

با پاي نيزه روي زمين راه ميرود

خورشيد کاروان قدمش فرق مي کند

من از "حسينُ منّي" پيغمبر خدا

فهميده ام حسين همش فرق مي کند

شاعر: علي زمانيان


تلخی گناه؛ نشانه ایمان(حاج آقا جاودان)

یک وقت گناه برای انسان تلخ است. مثلا فرد نماز صبحش قضا شد،اوقاتش تلخ است. اگر آدم خواب بماند و  برای نماز بیدار نشود، گناه نکرده ولی اوقاتش تلخ است. یا در یک مجلسی غیبت کردند و نشد دفاع کند، اوقاتش تلخ شود، این تلخ شدن اوقات نشانه ایمان است. اما فرد دیگری اصلا باکش نیست و در اثر گناه هیچ طورش نمی‌شود؛ گناه بزرگ و کوچک به حالش فرق نمی‌کند. اینها نشانه بی‌ایمانی است. فردی که اینگونه است ان‌شاء الله در اثر حادثه‌ای تغییر پیدا کند، تا نجات پیدا ‌کند.

مرحوم آیت‌الله سیدعلی قاضی‌طباطبایی: اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد، مرا لعن کند.

تاثیرگذشت در جلب دل‌ ها


 گذشت و عفوی که مؤمن باید خود را بدان مزین سازد، یکی از بزرگترین کمالات انسانی است.

 
در زندگی اجتماعی میان افراد کدورت‌هایی پدید می‌آید که اگر تداوم یابد اجتماع انسان‌ها را دچار روابط تیره، سردی، تفرقه و خشونت خواهد کرد.
 
پیامبر خدا(ص) درباره اثر گذشت کردن در جلب دل‌ها به مردی که از خدمتکاران خود نزد ایشان شکایت کرد، فرمودند: " از آنها گذشت کن، تا بدین وسیله دل‌هایشان را با خودت آشتی دهی. عرض کرد: ای رسول خدا! آنها در بی‌ادبی متفاوتند. حضرت فرمود: نسبت به آنان گذشت داشته باش و آن مرد اطاعت کرد1".
 
همچنین امام صادق(ع) سه چیز را از خصلت‌های ارزشمند دنیا و آخرت معرفی می‌کنند و می‌فرمایند: " بخشودن کسی که به تو ستم کرده‏ است، پیوستن به کسی که از تو بریده است و بردباری ورزیدن، هر گاه نسبت به تو رفتار جاهلانه‏‌ای شود2".
 
اما در دو حدیث از امام علی(ع) از گذشت‌های نابجا سخن گفته شده که حضرت می‌فرمایند: " گذشت به همان اندازه که شخص بزرگوار را درست می‌کند، شخص فرومایه را تباه می‌گرداند3".
 
ایشان همچنین فرمودند: " به نیکی پاداش ده و از بدی درگذر، به شرط آن که به دین لطمه‏‌ای نزند، یا در قدرت اسلام ضعفی پدید نیاورد4".
 

باچه سلاحی به مبارزه با تنبلی برویم؟

در روایات متعددی از ائمه معصومین بر دوری و پرهیز از تنبلی و تن‌پروری سفارش شده است و این صفت را شایسته یک انسان مومن ندانسته‌اند.
 
در احادیث و روایات اسلامی بر پرهیز از دو خصلت "بی‏‌حوصلگی و تنبلی" توصیه شده زیرا اگر کم‏ حوصله باشی بر حق شکیبایی نکنی و اگر سست و تنبل باشی حقّی را ادا نکنی.
 
پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) در تشریح نشانه‌های شخص تنبل می‌فرمایند: نشانه‌های شخص تنبل چهار چیز است: ۱- به قدری از خود سستی نشان می‌دهد که کارش به کوتاهی در کارها می‌کشد. 2- آنچنان در کارها کوتاهی می‌کند که کارها را ضایع می‌نماید. ۳ - ضایع نمودن کارها، او را به گناه می‌کشد. ۴ از انجام وظیفه، دلتنگ می‌گردد1".
 
امام علی(ع) نیز به تأخیر افکندن کار را از نشانه‌های تنبلی می‌دانند2".
 
ایشان همچنین درباره این‌که با چه سلاحی باید به مبارزه تنبلی برویم؟ می‌فرمایند: " با عزم و اراده، به مبارزه سستی بروید3".
 
امام علی(ع) همچنین فرمودند: " مؤمن به آنچه ماندنی است راغب است و از آنچه رفتنی است رویگردان ... از تنبلی به دور است و پیوسته سرزنده و کوشاست4".
 
منابع روایات:

قیامت کی برپا می شود؟


نبی مکرم اسلام درحدیثی در تاکید  برمراقبت نفس ومداومت برتوبه  و استغفار   می فرماید :

قال رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

إذا ماتَ أحَدُكُم فَقد قامَت قِيامَتُهُ ، يَرى ما لَهُ مِن خَيرٍ و شَرٍّ .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :

هرگاه يكى از شما بميرد ، قيامتش بر پا می شود . پس خدا را چنان بپرستيد كه گويى او را مى ‏بينيد و هر لحظه از او آمرزش بخواهيد .

از  این روایت بدست می آید که به محض مرگ، اعمال انسان عرضه شده و باید انسان نسبت به اعمال خود پاسخگو باشد وبا توجه به فلسفه وجود قیامت 

انسان در دنیا مادی قبل از مرگ باید زمینه آمرزش الهی را فراهم اورد که در ادامه روایت حضرت به آن تاکید دارند .

118كنزالعمّال : 42123 منتخب ميزان الحكمة : 516

کلام  معصوم(ع)


اسماعیل بن سهل مى‌گويد: در نامه به محمد بن علی "امام جواد" عليه السلام نوشتم : چيزى به من بياموز كه با گفتن آن در دنيا و آخرت با شما باشم.
حضرت عليه‌السلام درجواب نامه كه با خط خودشان بود و من خط او را مى شناختم ، برايم نوشتند: سوره (انا انزلناه ) را زياد تلاوت كن و لبانت را با استغفار تر كن.
 
امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند:

گناهی كه نعمت ها را تغيير مى دهد، تجاوز به حقوق ديگران است.
گناهى كه پشيمانى مى آورد، قتل است.
گناهى كه گرفتارى ايجاد مى كند، ظلم است.
گناهى كه آبرو مى بَرد، شرابخوارى است.
 گناهى كه جلوى روزى را مى گيرد، زناست.
گناهى كه مرگ را شتاب مى بخشد، قطع رابطه با خويشان است.
گناهى كه مانع استجابت دعا مى شود و زندگى را تيره و تار مى كند، نافرمانى از پدر مادر است.

 

درمکتب امام


نزاع از خودخواهی است
اگر تمام انبیا جمع بشوند در یک محلی، هیچ وقت با هم نزاع نمی‌کنند.
اگر اولیا و انبیا را شما فرض کنید که الان بیایند در دنیا، هیچ وقت با هم نزاع نمی‌کنند.
برای اینکه:
نزاع مال خودخواهی (افراد) است.
از نقطه نفس انسان پیدا می‌شود.
آئین انقلاب اسلامی - ص 47

پای درس علی(ع)

با اینها مشورت نکن!

امیرالمومنین علی(ع) خطاب به مالک‌اشتر حاکم مصر:
بخیل را در مشورت کردن دخالت نده، که تو را از نیکوکاری بازمی‌دارد، و از تنگدستی می‌ترساند. ترسو را در مشورت کردن دخالت نده، که در انجام کارها روحیه تو را سست می‌کند. حریص را در مشورت کردن دخالت نده، که حرص را با ستمکاری در نظرت زینت می‌دهد. همانا بخل و ترس و حرص، غرائز گوناگونی هستند که ریشه آنها بدگمانی به خدای بزرگ است.
نهج‌البلاغه- نامه 53

 

ادامه نوشته